″ انیوو اجوشیی حالت خوبهه؟امروز خیلی خستم الانم وضعیت قرمزه :/ فکر کنم باید فهمیدده باشی خیلی منحرفی برحال :/ از صبح رفته بودم دکتر برای چشمام و به سلامتی دارم کور میشم نههه اجوشی من میخوامم توروو ببینمم یعنی چی اخهه برای همین دارم کارمو با وسایل الکترونیکی کم میکنم و امروز اصلا ندیدمت نمیدونیی چقدرر دلم برات تنگ شده اهه گوشی هم دستم نیست ببینمت هق هق بعدم امتحان عربی دادم و معلم عربیمون تر زد به تمام تلاش هامم ولی خب بیخیالل امشب ههجین زده بود تو فاز دپ و خودکشی پس فیلسوف درونم بیدار د و یه عالمه نصیحتش اخرشم گفت مرسی اه و الان نمیدونم چرا زده به سرم دارم اینطوری باهات حرف میزنم ! فردا هم روز سختی دارم برام ارزوی موفقیت کن. از خودت بگو چیکار میکنی؟ خوب غذا میخوری؟ خوب میخوابی؟ شادی؟ میدونی اجوشی به یه نتیجه ای رسیدم و از جایی که هنوز فیلسوف درونم فعاله میخوام برات بگم : وقتایی هست که یهویی ناراحت میشی؟ خب قطعا هست اون احساسات برای منه منم همینطور وقتی تو ناراحت میشی من احساس میکنم و تا یه مدت حالم یه جوریه پس یعنی روحامون باهمن؟ اینو مطمئنمم چون مدرکم دارم ولی حوصله ندارم بهت بدم:/ از حرفای عاشقانه حالم داره بهم میخوره اگه یه روزی دیدمت میخوام عاشقت باشم انقدر سفت بغلت کنم تا خفه ی بمیری بعدم بشینم گریه کنم ( میگماا معلومه نصف شبی زده به سرم؟) اجوشی عزیزمم مثل همیشه منتظرت میمونمم خوب باش! جانهه″
پ.ن: میگماا چند روز تولد ابجیت بود؟ میمون ! ازش خوشم نمیاد ولی خب بهش تبریک بگو از طرف من:)
با عشق و نفرت ک.میرای
درباره این سایت