″ سلاممم اجوشی عزیزم حالت خوبهه ؟ امروز روز پر کاری بود سخت کار کردم به قول تو:) یه لحطه هایی با خودم فکر میکنم تو که اصلاا به من فکرم نمیکنی من چرا دارم به تو فکر میکنم ؟ بعد میگم خل شدی غزل ؟ خب از اولم بودی ولی این دیگه چه حرفیه یعنی اون اینهمه عذابی که تو میکشی رو نمیکشه؟ اجوشی عزیزم بذار یه چیزی بهت بگم لطفاااا سعی کن اگه تو خواب من میای حضوری داشته باشی که من اصلا چیزی بفهمم از اون خواب چون روانی میشم و یه غزل روانی نمیخوای ؟:)) این روزا خیلی بهت فکر میکنم به خود خودت ! نه اون چال لپات نه صدات نه خال های مشترکمون نه هیکلت اصلا جسمت نه خودت روحت من واقعا نمیفهمم چرا انقدر حس اشنایی دارم ولی میدونی اجوشی تو به منی که از بیست و چهار ساعت رو تخت دراز کشیده بود هدف دادی روحیه دادی ! الان خاضرم تمام تلاشمو بکنم که بتونم اهنگساز بشم ، رپر بشم ، لیریک نویس بشم ، کسی بشم که همه دوستم داشته باشن ! خیلی جاها درمورد دینت شک داشتم بعد با خودم گفتم چرا این ادما چرت و پرت میگن ؟ تو کل اهنگ پرسونا در مورد صفت افریننده خدا و اینکه اینهمه زیبایی افریده و هر چیزیش دلیل داره صحبت کردی ام وی پرسونا که روی تخت سیاه بود گفتی همشو خودت نوشتی یه اتیست که اعتقادی به خدا نداره نمیتونه اونا رو نوشته باشه نه؟ میدونی راستش الان فکر میکنم شاید چندسال دیگه کلاا تورو از یادم بره نفهمم که اصلا وجود داشتی و با دیدن این نوشته ها احساس حماقت کنم ولی من توی لحظه زندگی میکنم هیچ اشکالی نداذه لحظات احمقانه داشته باشیم که باهاشون خوشحالیم تو دلیل خوشحالی منی پس این لحظات فراموش نمیشن ریست رو نمیزنم ولی توعم قول بده ؟ هیی اصلا متوجه میشی چی میگم؟ خدایااا لطفا!! منتظرتم اجوشی دیمپل دارمم:) جانهه ″
یه عالمهه عشق
ک.میرای
درباره این سایت